نویسنده: سلیم مطر
مترجم: سیّد شاهپور حسینی



 

تذکر:

چنانچه برخی نقطه نظرهای سیاسی و اجتماعی ارائه شده در این مقاله با واقعیّت موجود یا علایق خاص برخی خوانندگان مغایرت دارد پوزش می طلبیم. بی شک تمامی نظرات منطبق با شناخت و تحلیلی ما نیز نیست؛ لیکن مطالعه ی شرایط و وقایع رفته بر عراق از نظرگاه «سلیم مطر» و آنچه که او نقل می کند، خالی از لطف نیست.
این اسرار بسیار مهم را یکی از دوستان آمریکایی ام که در حال مرگ بود، برای من فاش ساخت. او یکی از رهبران سازمان برادری جهانی (IFB) بود. این سازمان، سازمانی سرّی است که با تسلط بر رهبران «آمریکا» و رهبران بسیاری از کشورهای غربی، بر جهان فرمانروایی می کند.
او از من خواست برای رساندن این حقایق به شما، تمام تلاش خود را به کار گیرم، حقایقی که رهبران آمریکا تلاش می کنند آن را پنهان کنند، هر چند که بسیاری از رهبران غرب و کارشناسان سیاست های آمریکا، از آن به خوبی آگاهند.
یک طرح محرمانه برای «خاورمیانه» وجود دارد که این سازمان سرّی آن را کارگردانی می کند و از زمان پایان جنگ جهانی دوم، در حال اجرا است.
هدف از این طرح، جلوگیری از به وجود آمدن صلح، آرامش، ثبات و پیشرفت در این منطقه است. آنها این کار را از طریق جنگ های داخلی و بین المللی انجام می دهند تا از این راه، کشورهای این منطقه دائماً ضعیف و عقب مانده و گرفتار مشکلات مختلف باشند. یکی دیگر از طرح های آن، ویران ساختن کامل برخی از کشورها مانند کشور «عراق» است تا بعدها، آن کشور آن گونه که «آمریکا» می خواهد، مطابق منافع آمریکا، بازسازی شود و این خلاصه ی این اصل است که می گوید: نظام از خرابی و ویرانی برمی خیزد. این طرح به طور خلاصه می گوید:
کسی نمی داند «عراق» تا چه اندازه برای ما در IFB مهم است.
ما به دو دلیل بزرگ و با تمرکز بر دو اصل معروف که همه با آن موافقند، توانستیم فکر مردم را از علّت اشغال عراق منحرف کنیم.
1. عراق از نظر جغرافیایی، مرکز «خاورمیانه» است و تسلّط بر آن به معنای تسلط جغرافیایی، نظامی و فرهنگی بر خاورمیانه است؛
2. عراق از نظر اقتصادی نیز دارای بزرگ ترین ذخایر نفتی در جهان است، علاوه بر این دو «رود دجله» و «فرات» و بسیاری از معادن مهم کشف شده و کشف نشده در آن وجود دارد.
اما این دو دلیل، دلایل اصلی راهبردی ما برای اشغال عراق نبوده است. اگر این دو علّت، دلایل اصلی ما ـ آن گونه که ما به مردم و همه ی جهان القا کرده ایم - بود، به هیچ عنوان ناچار به اشغال عراق نمی شدیم؛ زیرا صدام حسین راضی بود هر گونه امیتازی به ما بدهد؛ او حاضر بود به ما آن گونه که می خواهیم حق بهره برداری و سرمایه گذاری در نفت را بدهد و همکاری نظامی مشترک با ما داشته باشد و به ما اجازه ی تأسیس پایگاه های نظامی مشترک را در خاک عراق بدهد.
اما طرح های ما برای این کشور، بسیار فراتر از امکانات صدام بود و صدام هر چقدر به ما امتیاز می داد، نمی توانست خواسته های ما را برآورده سازد؛ زیرا خواسته ها و طرح های ما، بسیار فراتر از منافع نفتی و نظامی است و منافع و طرح های ما بیشتر متمرکز بر منافع راهبردی سیاسی، عقیدتی و تاریخی است. در راهبرد بزرگ ما برای تسلّط بر جهان، این کشور از جمله مهم ترین و حسّاس ترین مناطق است. در نتیجه حضور مستقیم ما در سرزمین عراق بسیار ضروری است.
1. تسلّط ما بر «عراق» از نظر سیاسی ـ دینی بسیار مهم است. ملّت و مردم عراق از دو گروه اصلی مذهبی تشکیل شده اند. شیعیان و سنّی ها (همچنین کُردها، ترکمن ها، مسیحیان و...) عراق نقطه ی تلاقی دو قطب اصلی و مهم اسلامی و درگیر با هم است، قطب شیعی «ایران» و قطب سنّی «عربستان سعودی». این یعنی اینکه عراق، تنها کشوری است که از نظر جغرافیایی و ساختار ساکنان آن، آمادگی دارد که میدان جنگ دو قطب مخالف و در حال جنگ با هم باشد و باعث عمیق شدن شکاف میان دو قطب بر جهان اسلام؛ یعنی شیعیان و سنّی ها شود.
2. از نظر نمادین و غیر ظاهری: این نیز یکی از مهم ترین اسرار ما است که ما تلاش می کنیم آن را پنهان کنیم. عراق از نظر معنوی و تاریخی، اهمیت بسیار زیادی برای ما، اعضای سازمان IFB دارد و خوشبختانه تاکنون کسی متوجه آن نشده است. این تصادفی نیست که رئیس ما، بوش، زمان اعلام جنگ اول با عراق را سال 1991 م. برگزید تا اعلام کند زمان نظام دو قطب رقیب به پایان رسیده و زمان شکوفا شدن و پدیدار شدن نظم نوین جهانی، یعنی تولّد نخستین تمدّن و فرهنگ یکپارچه ی جهانی در تاریخ فرارسیده است.

1ـ ارزش تاریخی و دینی بزرگ عراق

ما به باورهای سرّی و دینی موروثی خود ایمان داریم،‌ باورهایی که می گویند که نیروهای قدرتمند و ناشناخته و پنهانی بر جهان حکمرانی می کنند و زبان آنها، رمزها و نمادهای جهانی معروف است و مهم ترین آنها برج های ستارگان است. این نیرهای بسیار قدرتمند از زمان آفریده شدن زمین، برخی از مناطق را به عنوان مقرهای ثابت خود برگزیدند. این گونه به نظر می رسد که آن قدرت ها، «خاورمیانه» را به عنوان موطن و مرکز فعّالیت ها و ابداعات تاریخی و فرهنگی خود برگزیده اند و دو مرکز برای آن انتخاب کرده اند. 1. عراق تا مرکز ابداع آتشین فعّال و تهاجمی و توسعه طلبانه باشد؛ 2. «مصر» تا مرکز ابداع آبی، محدود و مستقر باشد. به همین دلیل این دو کشور به صورت مراکز فرهنگ و تمدّن و تاریخ «خاورمیانه» و کلّ جهان باستان در طیّ هزاران سال بوده اند. این تصادفی نیست که این دو کشور مقرّ و محلّ اوّلین و بزرگ ترین تمدّن های بشری بوده اند؛ زیرا آن تمدّن ها ساخته و پرداخته ی آن نیروهای قدرتمند ناشناخته بوده اند.
در اینجا باید توضیح داد که تمدّن مصری به هیچ روی باعث ترس و هراس ما نشده و نمی شود؛ زیرا این تمدّن در طول تاریخ، تمدّنی صلح طلب و مسالمت آمیز بوده است و هیچ گاه یک حکومت توسعه طلب در آن نبوده و جز به دلایل دفاعی به مناطق دیگر حمله نکرده است، همیشه به مرزهای خود بسنده کرده و روابط آن با همسایگانش اصولاً بر اساس اصل حمایت از آن و دفاع از خود بوده است؛ نه توسعه طلبی و تجاوز و حمله به آنان.
تمدّن «مصر»، تمدّنی دینی و آخرت طلب بود که اساس و شالوده ی آن، تقدیس زندگی پس از مرگ است و به همین دلیل، بزرگ ترین نمادهای آن (اهرام) هستند که اساساً مقبره ی پادشاهانشان است و کتاب مقدّس آن (کتاب مردگان) است که این کتاب هم درباره ی چگونگی پشت سر گذاشتن مراحل روز محاسبه و رسیدن به آخرت است.
این در حالی است که تمدّن «بین النّهرین» (عراق) نقطه مقابل آن است. تمدّن بین النّهرین، تمدّنی مادی و دنیوی است و اعتقادی به زندگی دیگر و بهشت موعود ندارد و هدف اصلی آن دنیا و خوش گذرانی در دنیا است و به همین دلیل، بزرگ ترین نمادهای آن، برج «بابل» و باغ های معلّق است. اینها نمادهایی دنیوی هستند که هدف آن به دست آوردن عظمت مادّی و خوش گذرانی است. کتاب مقدّس آن نیز داستان (گیل گامش) است که صراحتاً اعلام کرده است که غیر ممکن است انسان عمر جاودانی داشته باشد یا آخرتی در کار باشد و هدف انسان، بهره برداری هرچه بیشتر از دنیا است. روح عراقی با روح مصری در تناقض است؛ زیرا روح عراقی، آتشین، توسعه طلب و خودخواهانه است و عراق در طول تاریخ، مقرّ امپراتوری های بزرگ و توسعه طلب، مانند امپراتوری بابل و آشوری ها و در دوران اسلامی، امپراتوری عبّاسی بوده است که قرن ها بر نصف قاره ی «آسیا» و شمال «آفریقا» حکمرانی کرده است.
این سرزمین، مقرّ و مرکز امپراتوری های خارجی نیز بوده است، مانند امپراتوری های اسکندر مقدونی، سپس ساسانیان که «مدائن» را پایتخت خود قرار داده بودند.
به همین دلیل ما در IFB اعتقاد راسخ داریم که تمدّن مصری نمی تواند با ما رقابت کند یا خطری برای ما داشته باشد و به همین دلیل است که ما مناسبات خوبی با آن داشته ایم و حتّی آن را تبدیل به یک اصل مقدّس در عقیده و اعتقاد درونی و دینیمان کرده ایم و بسیاری از نمادهای دینی آن را پذیرفته ایم و پیوسته تلاش می کنیم در دستگاه های اطلاع رسانی، تبلیغاتی، کنفرانس ها، دانشگاه ها، موزه ها و کتابخانه ها بر آن پرتوافکنی کنیم و به بزرگنمایی آن تمدّن بپردازیم.
اما تمدّن «عراق»، بزرگ ترین رقیب ماست؛ زیرا آن تمدّن بسیار به ما نزدیک تر است، چرا که تمدّن و فرهنگ غربی، شکل جدید و نو تمدّن عراقی است؛ یعنی اوج تمدّن مادّی و دنیوی. ما می دانیم و اعتراف می کنیم که تمدّن غربی، ریشه در تمدّن بابلی دارد و ما این را انکار نمی کنیم. فقط می ترسیم آن را صراحتاً اعلام کنیم تا این تمدّن را از ما ندزدند و بر ما مسلّط نشوند و «بغداد»، «پاریس»، «لندن» و «نیویورک» جهان نشود.
آن تمدّن، روحی است که ما به آن نیاز داریم و در اعماق دلمان آن را تقدیس می کنیم؛ اما نمی خواهیم به آن اعتراف کنیم؛ مگر پس از آنکه یقین پیدا کنیم که می توانیم بر آن تسلّط یابیم. ما مانند نوجوانان هستیم، ما نیاز به پختگی و آمادگی داریم تا با معلّم اولمان آشتی کنیم و بتوانیم با آن تفاهم مثبت داشته باشیم و از ثروت ها و علوم و آگاهی های آن استفاده کنیم. عراق به همان اندازه که قدرتمند، جبّار، ثروتمند و عظیم است، تمدّن بسیار مهمی است. عراق بسیار شبیه به حیوان درنده ای است که برای رام کردن تسلّط و به زانو درآوردن آن، ضروری است آن را گرسنه نگه داشت و هر گونه ضعفی از طرف ما در مقابل این روح آتشین و توسعه طلب عراقی، فرصتی تاریخی و مورد انتظار به عراق می دهد تا به ما حمله کند و ما را تکه پاره نماید، دقیقاً همان کاری که قبلاً با دیگران انجام داده است.
به همین دلیل، ما از سال ها پیش، سیاست های خود در قبال این تمدّن را بر دو محور بسیار مهم متمرکز نموده ایم:
1. بد و شرور جلوه دادن این تمدّن در تمامی مؤسسات و دستگاه های تبلیغاتی و اطلاع رسانی ـ هر چند ما در خفا آن را تقدیس می کنیم - تلاش ما بر آن است تا با بدنام کردن و شرور جلوه دادن آن براساس آموزه های توراتی درباره ی آن سرزمین، به ویژه مسئله ی به اسارت درآوردن یهودیان توسط بابلی ها و خشم خداوند بر «بابل» و نابود ساختن آن، به هدف خود برسیم؛
2. بد و شرور جلوه دادن عرب ها و مسلمانان، انکار نقش آنان و تمدّن عبّاسی در پیشرفت علمی «اروپا»، قرار دادن افسانه ی هزار و یک شب و داستان برده ها و کنیزکان به عنوان یک حربه ی تبلیغاتی برای نشان دادن چهره ی بد و خشن از عرب ها و معرفی آنان در دستگاه های اطلاع رسانی غربی.
در عین حال ما با تمام امکانات خود تلاش می کنیم. تاریخ، پیشینه، جزئیات و زوایای پنهان این فرهنگ و تمدّن را از طریق باستان شناسی، کاوش کرده و رازهای محرمانه و موجود در آن را کشف کنیم و بر آن تسلّط یابیم تا برای رویارویی با تمامی تمهیدات غیر منتظره ی آن آماده شویم.
ما می دانیم که رازهای بسیار بزرگی زیرزمین آنجا وجود دارد که نیروهای قدرتمند و بنیان گذار آن، که بر جهان حکمرانی می کنند، آنها را در آنجا گذاشته اند یا حتّی شاید نیروهای خاصّی مدتی در این منطقه وجود داشته اند، نیروهایی که از سیاره ها و ستاره های دیگر به آنجا آمده و در بنیان گذاری تمدّن سومری و بابلی نقش داشته اند.
به همین دلیل، یکی از مهم ترین اهداف ما از جمله به «عراق» و تسلّط بر آن، این است که آثار مهم آن را به چنگ آوریم و به صورت محرمانه به کاوش در مورد برخی از آثار ویژه ی آن بپردازیم، باشد که ما را به آن اسرار بسیار مهم و پنهان رهنمون سازد.
این اتفاقی نیست که یکی از مهم ترین اقدامات ما در اولین روز تسلّط بر «عراق»، این بود که برای سرقت موزه ی عراق و ویران ساختن آن اقدام کردیم تا برخی از آثار مهم را بی اهمیت جلوه دهیم.
همچنین ما بر دو محلّ باستانی در شهرهای «بابل» و «اور» تسلّط یافته و آنجا را چندین سال پایگاه نظامی خود کردیم تا پوشش خوبی برای کاوش های سرّی ما باشد و بتوانیم به آسانی آثار مهم را که به کشف رمز این تمدن قدرتمند کمک می کند، به دست آوریم و بر آن تسلّط یابیم.
این درست است که ما ادعا کردیم که ما آمده ایم که عراق را بسازیم؛ اما چیزی را که به وضوح از آن سخن نگفتیم، این است که ما پس از آنکه آن را ویران کردیم، مفاصل آن را از هم تفکیک و جدا کرده، مورد مطالعه قرار داده و اسرار آن را کشف نمودیم، تمامی چیزهای غیر قابل پیش بینی و ناگهانی آن را دریافتیم و حملات کشنده ی آن را درک کردیم، آن زمان آن را می سازیم.
با تسلّط روحی و دینی و تاریخی بر عراق، ما تسلّط خود را بر تمام «خاورمیانه» و در نتیجه تمام جهان تضمین می کنیم.

2ـ ارزش سیاسی ـ دینی عراق!

در آغاز هزاره ی سوم، مرحله ی آخر طرح ویرانگر ما که براساس تقسیم و تجزیه ی کشورهای جهان اسلام به صورت قومیّت های مختلف است اقتضای این را دارد که میان طرف های مختلف و قومیّت های گوناگون در جهان اسلام، جنگ های خونینی را برنامه ریزی کنیم، ما در این چهارچوب عراق را انتخاب کرده ایم، عراقی که همه ی شرایط مطلوب برای ایجاد درگیری شیعی و سنّی در آن وجود دارد. در عراق یک گروه شیعه وجود دارد که شمارشان زیاد است و قدرتمندانه حضور دارند، این شیعیان در عین حال که تعدادشان بسیار زیاد است، در طول تاریخ متحمّل ستم های زیادی شده اند. در همسایگی این شیعیان قطب شیعی جهان، یعنی «ایران» قرار گرفته است. در مقابل آن، سنّی ها هستند که از نظر شمار نسبت به شیعیان کمترند؛ اما با حمایت کشورهای عربی همسایه، به ویژه قطب جهان اهل سنّت، یعنی «عربستان سعودی» در این کشور، بسیار اثر گذارند.
بنابراین موقعیّت جغرافیایی عراق که در مجاورت عربستان و ایران قرار گرفته، هم مرز با «ترکیه» و کشورهای عربی مهم دیگر و نیز ساختار اجتماعی آن، که از گروه ها، مذاهب، طوایف و قومیّت های مختلفی تشکیل گردیده، باعث شده است که ما آن را بهترین میدان درگیری جبهه ی شیعی ایرانی و سنّی سلفی عربستانی قرار دهیم. البتّه علل دیگری نیز برای این انتخاب ما وجود دارد.
این کشور، تنها محلّ برخورد دو قطب متضاد هم نیست؛ بلکه عراق سرزمینی است که بیشتر قومیّت های موجود در «خاورمیانه»، در این سرزمین کوچک نیز حضور دارند. عرب ها، کُردها، ترکمن ها، مسیحیان و....
این گونه، پس از آنکه ما در دهه ی نود، عراق را از نظر توان نظامی، اقتصادی، جنگی و انسانی ضعیف کردیم، با حمایت دوستانمان؛ یعنی راهبران کُردها، اسرائیلی ها و عربستانی ها توانستیم مخالفان صدّام در عراق را قانع کنیم که بازوی اجرایی طرح ویرانگر ما در عراق و کلّ جهان اسلام باشند و بهانه ی ما هم برای این کار، مبارزه با دیکتاتوری و ایجاد دمکراسی در عراق بود.
در اینجا باید به نقش مهمّی که صدّام در جهت اهداف ما ایفا کرد، نیز اشاره کنیم. صدّام از سال 1979 م. که به قدرت رسید، خدمات زیادی به ما کرد. او رهبران حزب بعث را اعدام و پس از آن وارد یک جنگ ویرانگر با ایران شد. سپس به «کویت» حمله کرد و تمامی بهانه های لازم برای حمله ی ما به عراق، تحریم اقتصادی، گرسنه نگه داشتن ملّت آن و ضعیف و زبون نمودن آن را فراهم آورد. رهبران حزب بعث عراق را به گونه ای درآورند که ما به آسانی توانستیم به آن حمله کنیم و آن را به اشغال خود درآوریم.
صدّام حسین بدون هدف، خدمت زیادی به ما کرد؛ حتّی پس از سرنگونی، زیرا ما با نمایش های تلویزیونی محاکمه او در دادگاه «عراق»، توانستیم او را به صورت یک قهرمان سنّی مذهب عرب زبان درآوریم که قربانی شیعیان متعصّب شده است. این امر نقش سرنوشت سازی در برافروختن آتش درگیری های قومی و مذهبی داشت.
از سال 2003 م. ما به گونه ای باور نکردنی توانستیم عراق را به صورت یک نمونه ی بارز از میدان درگیری میان شیعیان و سنّی ها و به صورت سرزمینی درآوردیم که مسیحیان و صائبی ها و دیگر گروه ها و همچنین کُردها در آن امنیّت نداشته و هر روز با مشکل و جنایت جدیدی مواجه می شدند. در طول دو دهه، ما عراق را به صورت ویرانه و مرکز تاریکی درآوردیم که تمام منطقه بعدها به سرنوشت آن دچار می شود. به این امید که بعدها آنجا را به صورت سرزمین صلح و آرامش و مرکز «خاورمیانه ی» دمکراتیک و هم سو با منافعمان درآوریم.

3ـ راهبرد کنونی ما در عراق

چکیده ی راهبرد کنونی ما در عراق این است که این کشور باید سال ها تحت سیطره ی کامل سیاسی و نظامی ما باشد. (مستقیم و غیر مستقیم)
عامل مهمّی که ما توانستیم آن را بنیان گذاری کنیم و برای بقای آن تلاش می کنیم، این است که ما عراق را از نظر قومی و گروهی به گونه ای تقسیم کردیم که پس از آن نمی تواند یک دولت مرکزی نیرومند داشته باشد و همین امر باعث شده که به راحتی بتوان آن را بازیچه قرار داد و بر آن حکمرانی نمود. شما مشاهده می کنید که هرگاه کُردها نیرومند می شوند و عرب ها ضعیف، شروع به ایجاد اختلاف میان خود کُردها می کنیم تا کشورهای همسایه به آسانی بتوانند به آنها حمله کنند و هرگاه که احساس کردیم عرب ها در حال قدرت گرفتن هستند، درگیری قومی و طایفه ای میان آنها به وجود می آوریم و اجازه می دهیم کُردها، خودی نشان دهند و از برگ برنده ی «کرکوک» استفاده کنند.
اگر خوب دقّت کنید، در حال حاضر، گروه های مختلف عراقی تا حدودی یک پارچه شده اند و نوعی اعتماد به حکومت و احساس صلح و آرامش و بروز نوعی گرایش و احساسات ملّی گرایانه ی ضدّ آمریکایی را در آنها می بینیم. همه ی اینها به این دلیل است که ما مزدوران خود را به حرکت درآوریم و کار را برای تروریست ها جهت دست زدن به عملیات ویرانگر آسان سازیم. این گونه، هیبت و عظمت دولت درهم شکسته شود و کینه های قومی و قبیله ای زنده شود و مهاجرت جوانان و بزرگان رونق یابد. در نتیجه کار پناه بردن به ما، برای نجات دادن آنها از دست تروریست ها، توجیه پذیر شود.
به عنوان مثال، مسئله ی تأخیر در تشکیل دولت «عراق» به مدّت چندین ماه را مدّنظر داشته باشید، ما به آسانی می توانستیم با اندکی اعمال فشار بر رهبران درگیر، آنها را مجبور به توافق با هم برای تشکیل دولت مناسب کنیم؛ اما ما در این میان خود را بی طرف نشان دادیم، نقش پدر نصیحت گر و خوبی را بازی کردیم که قدرت مطلق و سرنوشت سازی در مقابل فشارهای «عربستان»، «ایران» و «سوریه» ندارد.
همه ی اینها به دلیل این بود که حکومت عراق همچنان ضعیف باقی بماند و عراقی ها اعتماد خود را نسبت به رهبران و نخبگان خود از دست بدهند و احساس کودکانه ی آنها به ایشان بگوید که برای حفظ امنیّت کشورشان، نیاز به نقش پدرانه و نصیحت گرانه ی ما دارند.
از جمله مهم ترین دلایل موفقیّت بزرگ ما در کنترل عقل و اندیشه ی عراقی ها و دیگر کشورهای جهان این است که ما این گونه نشان دادیم که پس از شکست سیاست های ما در آنجا، عراق را ترک می کنیم و در این چارچوب، هر از چند گاهی، یک نمایشنامه ی تبلیغاتی و فریبنده درباره ی عقب نشینی نیروهای آمریکایی از عراق به راه می اندازیم؛ در حالی که با اندکی تأمّل می توان فهمید که ما در منطقه ی خضرای «بغداد»، بزرگ ترین و نیرومندترین سفارتخانه در تاریخ بشریّت را ساخته ایم. مساحت این سفارتخانه 104 هکتار؛ یعنی شش برابر مجمع عمومی سازمان ملل متّحد در «نیویورک» و ده برابر بزرگ تر از سفارتخانه ی ما در «پکن» است. در این مرکز 20 ساختمان و 1000 کارمند وجود دارد. این مکان خود یک شهر مستقل است که شامل خانه های مسکونی، بازار، تمامی وسایل تفریح، ژنراتورهای برق، تصفیه کننده ی آب و تأسیسات دیگر است و در آن سال ها بدون لزوم ارتباط با جهان خارج، می توان زندگی کرد. انسان حتی اگر اندیشه و افکار کودکانه هم داشته باشد و هر چقدر هم ساده لوح باشد، چگونه می تواند باور کند ما در حال ساخت چنین سفارتخانه ای در کشوری هستیم که می خواهیم آن را ترک کنیم؟
منبع مقاله :
شفیعی سروستانی، اسماعیل؛ (1391)، دانشستان سرزمین های درگیر در واقعه ی شریف ظهور، جلد دوم (عراق، عربستان و یمن)، تهران: موعود عصر (عج)، چاپ دوم